شهادت به روز... |
1393/4/17>>برنامه ویژه افطارشبکه یک بااجرای حامدزمانی....
یکی از کار های بعدی ام در باره ی شهدای مدافع حرم است مشرق: شما فارغ التحصیل رشته علوم سیاسی از دانشگاه تهران هستید. چطور به خوانندگی تمایل پیدا کردید؟ ظاهرا سیاست با هنر هیچ نسبتی ندارد؟
خیلی قبل تر از این که خواننده بشوم همیشه فضای سیاسی کشور را پیگیری می کردم. برای خودم تحلیل داشتم و کلا از سیاست لذت می بردم. البته درسی که ما می خوانیم خیلی ربطی به سیاست ندارد اما خب همیشه حرف های افراد سیاسی را دنبال می کنم.
یادم است اول دبیرستان که بودم با خرج خودم و دوستانم یک نشریه سیاسی در میمه (اصفهان) منتشرکردیم. سطح آن از درک هم سن و سال های ما کمی بالا تر بود. هر چند که بعضی از تحلیل های من در آن زمان اشتباه از آب درآمد اما به هر حال علاقه داشتم. آنقدر که از ریاضی رفتم رشته علوم انسانی که بتوانم ذوق سیاسی خودم را تقویت کنم و علوم سیاسی بخوانم. قرار بر این بود که من رتبه یک تا 10 را بیاورم اما درست درس نمی خواندم. یعنی در حدی می خواندم که فقط مطمئن باشم دانشگاه تهران قبول می شوم. انتخاب اولم هم علوم سیاسی بود. با این که می توانستم مثلا حقوق بخوانم.
من گفتم نه! واقعا دودوتا چهارتایی نبود. دلیل و مدرک هم دارم. من چند وقت قبل با بزرگ ترین شرکت موسیقی و در واقع مافیای موسیقی کشور قرارداد انتشار یک آلبوم را امضا کردم. صحبت این نبود که آلبوم چه تیپی باشد و فقط قرار بود این شرکت اسپانسر کار من شود.
خواننده های بزرگی با این شرکت کار کرده بودند و حالا پیشنهاد یک آلبوم فراتر از مرز را به من دادند تا با استفاده از پتانسیل های صدایم تبدیل به یک سوپر استار شوم. یعنی اگر این شرایط را می پذیرفتم و در سبک عاشقانه ای که آنها می خواستند کار می کردم، الان یک خواننده بسیار مشهور بودم.
***قراد داد با مافیای موسیقی ایران در خلال این قرارداد من چند تک آهنگ هم خواندم که زیاد از آن استقبال نکردند. مثلا تیتراژ “دیروز امروز فردا” که به من می گفتند: نکن! این کار خوبی نیست. اصلا مخاطب ندارد! چون طبق قرارداد ایشان می توانست بر روی کارهای من نظر بدهد و نظارت داشته باشد. هر بار که من یک تک آهنگ می خواندم همین بحث ها را داشتیم تا این که ماجرای شعر هتاکانه شاهین نجفی پیش آمد. من در صفحه فیس بوک مطلبی نوشتم که اصلا هم قصد نداشتم رسانه ای شود. هنوز هم البته سر حرفی که آن موقع زدم ایستادم و به نظرم کار درستی بود. از همانجا مشکل من با این شرکت آغاز شد. با من تماس گرفتند و گفتند که این چه کاری بود؟ دیگر طرفدار برایت نمانده! طرفداران فلان قشرت را از دست دادی. من هم گفتم مخاطبی که من را به خاطر اعتقاداتم پس می زند را اصلا نمی خواهم. اگر قرار است من اعتقادم را سرکوب کنم برای این که طرفدارم را از دست ندهم، میخواهم 100 سال سیاه اصلا مخاطب نداشته باشم. 10 نفر هم مرا به خاطر آنچه به آن معتقدم، قبول داشته باشند برایم کافی است.
قرار دادم را با آن شرکت فسخ کردم و به خودم گفتم یا رومی روم با زنگی زنگ. می خواهی عاشقانه بخوانی یا انقلابی؟ و در نهایت تصمیم گرفتم به تیپی که حالا می بینید بخوانم. البته عاشقانه هم می خوانم اما عاشقانه ای که فاضل نظری یا آقای قزوه شعرش را گفته باشد نه کارهایی که الان همه خواننده ها می خوانند.
نمی گویم آن سبک بد است، آن هم مخاطب خاص خودش را دارد اما من ترجیح می دهم سمتش نروم. به اعتقاد من نمی خورد چون من اصالت موسیقی را به مضمون و شعر میدانم اما خیلی ها به ریتم می دانند. این را هم میدانم که موسیقی اگر حرف درست را نزند و راه درست را نرود قطعا به ابتذال کشیده می شود.
من مضمون ارزشی را می پسندم و به آن اعتقاد دارم، به انقلاب اعتقاد دارم به قرآن اعتقاد ادارم. وقتی می گویی ارزشی فکر می کنند منظورت سیاست است اما از نظر من می توان عاشقانه خواند ولی با مضمون ارزشی. من دلم میخواهد به ارزش های بچه حزب اللهی ها جامه عمل بپوشانم و حرفی را در موسیقی بزنم که هم خدا راضی باشد هم خودم.
مشرق: اولین باری که فکر کردی استعداد خواند را داری کی بود؟ من در مسجد محلمان اذان می گفتم. تنها کسی که فهیمد من صدای خوبی دارم پدرم بود که انصافا حمایتم کرد. میمه با اصفهان حدود یک ساعت فاصله دارد. یادم است که حتی در شرایط برف و بوران از شهر خودمان برای کلاس زبان و کلاس قران به اصفهان می رفتم. شب ها هم کلاس آواز استاد طباطبایی می رفتم. سه روز در هفته وقتم اینطور می گذشت. حتی وقت هایی که پدرم نمی توانست من را ببرد، مادرم با یک بچه کوچک در بغلش من را همراهی می کرد.
بعدها اساتید قرآنی من نظیر آقای نیک دستی که در مسابقات بین المللی هم رتبه نخست را دارند روی من کار کردند و مدتی هم به صورت حرفه ای قرائت قرآن کار می کردم و چند رتبه هم در مسابقات مختلف دارم. تا شانزده سالگی من تقریبا در تمام حوزه ها تسلط پیدا کرده بودم و موسیقی سنتی را می شناختم. تمام دستگاه های عرب را مسلط بودم و از سال 84 کم کم به سراغ ساز زدن و ملودی ساختن رفتم.
مشرق: پس به همین خاطر است که خوب عربی میخوانی و تجوید را رعایت می کنی. در مسابقات قرآن تجوید 30 نمره دارد اما مثلا صوت 13 نمره دارد. البته الان از آن فضا خیلی فاضله گرفته ام. ***خواننده ها به من می گویند چاپلوس مشرق: با خواننده های دیگر چقدر ارتباط داری؟ راستش کم. گاهی سروکارمان به هم می خورد اما آنطور که رفیق باشیم و رفت و آمد داشته باشیم؛ خیر. مشرق: نظرشان در مورد شما چیست؟ در موسیقی اصلا کاری به این ندارند که تو چه میخوانی. بیشتر صحبت این است که چه کسی باحال تراست، با معرفت تر است، چه کسی به موقع پولت را میدهد چه کسی بهتر با نوزانده هایش برخورد می کند. کاری ندارند که چه کسی چه چیزی می خواند. همدیگر را به این شکل می پذیرند. اما خب بعضی ها معتقد بودند که من آدم چاپلوسی هستم. یک سری هم می گفتند که کار خوبی است. البته فکر می کردند که من برای مسائل مادی این سبک را انتخاب کردم و به دنبال گرفتن مجوز و لینک زدن هستم اما بعد دیدند که نه! من واقعا به حرفی که میزنم معتقدم و فقط دلم میخواهد در این فضا کار کنم.
البته باور کنید اصلا فکر نمی کردم مردم اینقدر از کار من استقبال کنند. چون از پیشنهاد کارها و اجراها می توان حدس زد چقدر کارت موفق بوده است. من به جرات می توانم بگویم مدتی است حتی یک روز خالی هم ندارم و ممکن است در روز سه جا اجرا داشته باشم. کم و بیش هم وقتی در اینترنت سرچ می کنیم، می بینم آمار بازدید ها و دانلود ها واقعا خوب است و نظرات خوبی هم مردم می دهند. خدا را شکر تا حالا کسی نقد جدی به موزیک من وارد نکرده است.
خودم همیشه سعی کردم که کار خوبی ارائه بدهم. وقتی پای رقابت وسط می آید، خواه ناخواه موسیقی تو را با دیگران و مثلا سبک عاشقانه مقایسه می کنند. آنجا دیگر باید ثابت کنم که چیزی از آنها کم ندارم و موزیک من می تواند رقابت کند و خیلی جاها حتی از آنها جلو بزند.حالا جذابیت کار من در این است که یک محدودیت هایی برای خودم دارم. مثلا از بعضی ریتم ها مثل ترنس نمی تواننم استفاده کنم و سعی می کنم در سبک های دیگر مثل موزیک لایت آنقدر قوی ظاهر شوم که کارم دیده شود.
***بعد از ماجرای شاهین نجفی 4000 هزار ایمیل فحش برایم آمد مشرق: نگفتی واکنش خواننده های دیگر دقیقا چیست؟ ببین وقتی بحث خواندن مثلا برای شهدا، مطرح می شود، هیچکس شکایتی نمی کند. این جور موضوعات یک خط اعتدالی دارند که برای همه محترم هستند. یعنی میتوانی مثلا برای امام حسین(ع)، برای ایران یا شهدا بخوانی و مخاطب خوبی هم داشته باشی. البته من پا را از این فرا تر گذاشتم و موضع گیری های خاص خودم را هم دخیل کردم. مثل قلاده های طلا یا انرژی هسته ای. به هر حال تا یک جاهایی خیلی از اقشار همراهی می کنند.
من فکر می کردم اگر در یک جریانی موضع گیری تند بکنم مخاطبم کم می شود، اما دیدم نه اتفاقا مخاطبم زیاد می شود. حتی کسانی که نظر ممتنع درباره من داشتند دارند کم کم به سمت موزیکم جذب می شوند. هر چند بعد از ماجرای شاهین نجفی، حدود 4000 هزار ایمیل و کامنت فحش و تهدید به مرگ داشتم اما اصلا برایم مهم نبود.
مشرق: پیشنهاد ساخت کارهای انتخاباتی داشتید؟ بله. چند پیشنهاد داشتم. اما هیچ کدام را قبول نکردم. مشرق: حمایت ویژه ای هم شده ای؟ اصلا! هیچ وقت. برای سلامتیه این خواننده انقلابی وموردلطف وعنایت امام زمان قرارگرفتنش صلوات سلام هواداران حامدزمانی...
ازآمریکا..... میکنه!!
فقط با پا در میانی شهدا برگشتیم......
و سکوت تو جواب همه ی مسئله هاست ....
نحن الصامدون یاعلی... [ یادداشت ثابت - دوشنبه 93/2/9 ] [ 6:20 عصر ] [ شهادت ب روز ]
|
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |