ارجمند در این نامه محرمانه که آن را در ایام پایانی حضورش در ارشاد برای زمانی ارسال کرده بود با ادبیاتی خاص به او هشدار داده بود که :«با توجه به گزارش واصله از سوی مراجع ذیصلاح مبنی بر اجرای برنامه موسیقی در محل … – این محل را حامد زمانی در تصویری که روی اینستاگرام خود قرار داده بود، تار کرده بود- یادآوری میشود کلیه اجراهای موسیقی باید با مجوز این دفتر باشد در غیر این صورت از ادامه فعالیت جنابعالی ممانعت به عمل خواهد آمد.»
حامد زمانی پس از انتشار این تصویر جملاتی را ذیل عنوان
«برگ زرینی دیگر از افتخارات وزارت محترم ارشاد» منتشر کرد.
جملاتی که به راحتی نشان از دلخوری و گلایه او داشت.
اونوشته بود: «بعد از این همه سال کار و فعالیت و این همه اثر، تهدید به جای حمایت.
پینوشت: قابل توجه بعضی از دوستان که منو متهم به خواندن برای مجوز میکردن.
*علیرغم پیگیریهای مکرر؛ بنده هنوز مجوزی از وزارت ارشاد ندارم.
*علاوه بر اون طی این سالها هیچ تماسی حتی برای یک احوالپرسی خشک و خالی هم از این وزارتخونه نداشتم.
* این نامه اواخر مدیریت آقای ارجمند به دست ما رسید … بخاطر همین بعد از استعفای ایشون پست گذاشتم.
ان اجری الا علی الله»
حامد زمانی و گرایشات او در ترانهها و شعرهایش را بسیاری میشناسند. بسیاری از مردم ایران او را به ترانهخوانی درباره موضوعات ملی، گفتمان انقلاب اسلامی، جهاد، دفاع مقدس، ضدیت با زورگویان، عدالتخواهی، اعتراض به ظلم و … میشناسند. او یکی از هنرمندانی بود که به همراه تعدادی جوان دیگر فتح بابی کردند در معرفی، پیگیری و مطالبه آرمانهای انقلاب اسلامی با زبان هنر. ملودی و شعر را با هم درآمیختند و آثاری موسیقایی که بعدها مخاطب و هوادار زیادی پیدا کرد، خلق کردند. آثاری که با تمجید و تشویق رهبر معظم انقلاب هم مواجه شد.
البته آرمانگرایی حامد زمانی و دوستانش و نوع جدید آثاری که تولید میکردند، برای آنها هم هزینههای زیادی به همراه داشت. هزینههای روانی که بعضاً مخالفان و منتقدان نگاه گفتمانی زمانی و دوستانش سردمدار ایجاد آن در رسانهها بودند. مزدور، کاسب، خائن و … ابتداییترین کلمات در میان موج اتهامات و اهانتها درباره ایشان بود.
حالا فردی که ناجوانمردانه، «مزدور» لقب گرفته بود، با تصویری که در اینستاگرام خود منتشر کرده، حرف از باطل بودن این اتهام «تافتهی جدا بافته» بودنش میزند. شاید انتشار این نامه قبل از آنکه با اتهام به زمانی برای اقدام فراقانونی روبرو شود -که البته او همیشه گلایه از اذیت شدنش برای دریافت مجوز داشته-، نشان دهنده این است که اتفاقاً حامد زمانی برخلاف همه تصورات عامیانه و جنجالهای حاشیهای که او را موهنانه، «دردانه» خطاب میکردند، در این مسیر تنها بوده است و هیچ حمایت دولتیای از او در پشت پرده ماجرا قرار ندارد.
آن چیزی که درباره او و دیگر هنرمندان قابل بیان است انتقاد از همین کجسلیقگی و نابلدی مسئولان دولتی در مواجهه با هنرمندان است. گلایه حامد زمانی از عدم تقدیر و حتی احوالپرسی مدیران به جهت سالها تلاش او و همکارانش قابل اعتناتر از مدیریت بخشنامهای این مدیران برای پیشبری فرهنگ است. تازه آن هم با این پیش فرض که این دست نامهها برای آنانی که در جهت معارضه با این نظام پیش میروند هم ارسال شده باشد. البته برخی به این روند با تکیه بر یک سخن شهید آوینی که «در جمهوری اسلامی بچه حزباللهیها از همه مظلومترند» مشکوک بوده و آن را اتفاقاً یکجانبه و در ایجاد محدودیت برای فعالان جبهه فرهنگی انقلاب تفسیر میکنند.
شاید این بدسلیقگی یک مقام دولتی باشد که برای اجرای جلسهای که در آن سراسر ترانههای انقلابی خوانده میشود، کارنامه چند ساله یک هنرمند را به کناری گذاشته و با این ادبیات او را تهدید به «ممنوعالکاری» کند. شاید این حرف غلط و توقع نابجایی نباشد که مدیران دولتی به جای مرعوب ساختن هنرمند متعهد، در بزنگاهها کارهایی انجام دهند که او را در مسیر پیش رویش امیدوارتر کرده و فعالیتاش را تسریع و زمینهها برای بروز و معرفی محصولش را تسهیل کنند. امید است که مدیران دولتی به جای مچگیری از جبهه فرهنگی متعهد کمک به آنان را در اولویت خود قرار دهند. مدیرانی که برای یک عضو جبهه معارض و زمینه سازی برای حضور او مدتها در این رسانه و آن رسانه چانهزنی میکنند، برای حمایت از جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی چه در چنته دارند؟ آیا «چوب لای چرخ گذاشتن»، عبارت مناسبی برای تعبیر مواجهه اینچنین دولت با فعالیت هنرمندان متعهد است؟
این روند غلط مواجهه با هنرمندان متعهد پیش از این نیز قربانیانی داشته است. قربانیانی که این روزها گوشهنشین هستند و اگر به جهت فهمی که از مصالح بالاتر دارند، سر ناسازگاری با نظام ندارند، لااقل انگیزهای هم برای فعالیت در مسیر گفتمانی نظام نشان نمیدهند.
به هر حال هنر ایرانی با بهبود شرایط برای هنرمندان بهتر پیش برده میشود تا با اجرای جامدانه قانون. همواره ادبیات تهدید، ترعیب و توبیخ به عنوان یگانه فهم برخی از مسئولان برای اجرای وظایف اداری و حتی پیشبری قانون، با انتقاد گسترده هنرمندان مواجه بوده است. روند بخش نامهایِ فاصلهدارِ برخی مدیران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با طبع هنرمندان سر سازگاری ندارد. هر چند برخی مدیران در ارشاد این مسأله را خوب دریافتند و تعامل با هنرمندان و حمایت از آنان را به گونهای دیگر پیش گرفتند اما مردانی در دولت تدبیر و امید هم هستند، که وعده دولت در همراهی با جامعه فرهنگی و هنری کشور را خدشهپذیر میکنند.
واضح است که برخی مدیران برخلاف «سلام و احترام» فرمالیستیای که بخش جداناشده ابتدایی نامههای آنان در سیستم بروکراتیک نظام دولتی ایران شده است، چندان بر تأثیرات ادبیات فرمانروایانه نامههای خود بر روان، انگیزهها و روحیات هنرمندان آگاه نیستند یا اگر هستند، ارزشی برای آن قائل نیستند و سخن از موضع قدرت به قدری برایشان مطلوب است که لحن این نامهها را تغییر نداده، انتهایش را امضا میکنند.
***
سخنگوی ارشاد درباره یک ویدئوی منتشر شده از امیرحسین مقصودلو (امیر تتلو) به طور تلویحی تمجید کرده و گفته بود که از اینکه خوانندگان زیر زمینی، فعالیت خود را به روی زمین آوردهاند استقبال میکنیم. آن هم هنرمندانی که آثارشان عموماً خلاف جهت مأموریتهای خواسته شده از ارشاد بوده است. اما سؤال اینجاست چرا برای هنرمندی مانند زمانی که سالها در یک مسیر مشخص و مطلوب تولید محتوا داشته اینچنین برخوردی صورت گرفته است؟