به نصرت خدا، یمن رها شود...جهان لبالب از، صدای ما شود
بنصر الله تتحرر الیمن...والعالم یمتلئ بأصواتنا
یا من سَجَدتُمْ للیهُودْ، الموتُ یا آلَ سُعودْ
ای کسانی که در مقابل یهود سجده کردید؛ مرگ بر شما ای آل سعود
طراح: سلمان فارسی
masirebasirat.ir
شهادت به روز... |
هنوز از در حرم بیرون نیامده بود که چادرش را برداشت؛ روسری اش را شل تر کرد و آهی کشید و گفت: داشتم خفه می شدم. همینطور که بهش نگاه می کردم،چشمم به کیفش افتاد که شاید 2-3 کیلویی بود خواستم بگویم، ای چادر! چقدر غریبی؛ که صدای تق تق کفش هایش توجه مرا به خودش جلب کرد، کفش هایی با پاشنه های آنچنانی که حتی راه رفتن را به سختی انجام می داد و گفتم: ای چادر! چقدر غریبی . چقدر غریبی که حاضرند کیف پر از وسایل تباهی شان را ساعت ها بر دوش بکشند،اما وزن کم تو را تحمل نکنند. ای چادر! چقدر غریبی؛ اگر با کفش های پاشنه بلندشان و …..صد بار زمین بخورند با خنده بلند می شوند اما کافیست یک بار با تو برایشان اتفاقی بیفتد، چقدر سریع کنارت می زنند و برای کنار زدنت فلسفه می بافند و آیه توجیه می کنند. حجاب، سکوی پرواز زن به سمت آسمان است نمی دانم چرا برخی به زمین عادت کرده اند؟
[ یادداشت ثابت - سه شنبه 94/3/13 ] [ 10:32 صبح ] [ شهادت ب روز ]
مدیر ارتباطات کاخ سفید میگوید از اظهارات مقامات ایرانی درباره نقش آمریکا در سقوط شهر «الرمادی» نگران نیست.
به گزارش«شیعه نیوز»، «جن ساکی»، مدیر ارتباطات کاخ سفید روز چهارشنبه در مصاحبهای گفته واشنگتن از بابت اتهاماتی که ایران درباره سقوط «الرمادی» علیه آمریکا مطرح میکند، نگران نیست. «ساکی» در این مصاحبه با شبکه خبری «سیانان» گفت: «اگر هر روز بخواهیم درباره چیزهایی که ایرانیها درباره آمریکا میگویند نگران باشیم به هیچ مسئله دیگری توجه نحواهیم کرد.» سردار قاسم سلیمانی روز یکشنبه گفته بود آمریکاییها کاری برای سقوط شهر «الرمادی» در برابر تهاجم داعش انجام ندادهاند و این کشور ارادهای برای مقابله با داعش ندارد. ساکی گفت: «حقایق را تنها از نزدیک میتوان دید. ما هزاران حمله هوایی به همراه نیروهای ائتلاف انجام دادهایم. نیروهای امنیتی را آموزش داده و آنها را تجهیز کردهایم و نیازهای آنها در میدان نبرد را برآورده میکنیم و همین روند را ادامه هم خواهیم داد.» او ادامه داد: «اما دو صد گفته چون نیم کردار نیست. بنابراین، ما نگران اتهامات ایران نیستیم. تمرکز ما روی این است که کارهای لازم برای کمک بیشتر به نیروهای امنیتی عراق را انجام دهیم.» «اشتون کارتر»، وزیر دفاع آمریکا روز شنبه در مصاحبهای نیروهای عراق را به نداشتن اراده برای مقابله با گروه تروریستی داعش در شهر «الرمادی» متهم کرده بود. تروریستهای تکفیری داعش روز دوشنبه (28 اردیبهشت/18 مه) اعلام کردند «الرمادی» و مقر تیپ 8 ارتش عراق و همچنین تانکها و موشکاندازها را در این شهر در اختیار گرفتند. الرمادی بزرگترین شهر استان الانبار عراق است که در فاصله 110 کیلومتری از پایتخت قرار دارد و در طول رودخانه فرات گسترده شده است. تروریستهای داعش صدها نفر را کشته و هزاران را نفر مجبور به ترک خانه و کاشانه شان کردهاند. سازمان ملل متحد میگوید در پی حملات تروریستهای تکفیری داعش به شهر الرمادی حدود 25 هزار نفر متواری شدهاند [ یادداشت ثابت - سه شنبه 94/3/13 ] [ 10:27 صبح ] [ شهادت ب روز ]
به گزارشباشگاه خبرنگاران، بی ارادگی و دفاع از منافع ملی از مبارزه با داعش و مبارزه با داعش توسط امریکا ادعایی بیش نیست.
به گزارش گروه چند رسانهای باشگاه خبرنگاران، "محمدعلی شعبانی" برای پژوهش فیلم مستند "سمفونی استیضاح" پس از بوسه بر پیراهن خود که منقش به اسم پیامبر(ص) بود، گفت: ممنون از اینکه فیلمم را دیدید و از "پژمان لشگری" نیز جایزهام را میگیرم.
. معصومه آباد در کتاب «من زنده ام» توانست مخاطبین زیادی را پای خاطرات اسارت خود بنشاند؛ حالا «سردارسلیمانی» پس از خواندن کتاب نامه ای برای نویسنده آن نوشته است. نامهای که پاسخ آباد را به همراه داشت.
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران؛«قاسم سلیمانی» فرمانده سپاه قدس ایران پس از خواندن کتاب «من زنده ام» دو یادداشت برای معصومه آباد نویسنده این کتاب نوشته است. سلیمانی در نامه اول خود که آن را در بغداد نوشته است، حس خود را نسبت به این کتاب زیبا بیان کرده است. در این نامه آمده است: «بسمه تعالی خواهرم، مثل همان برادرهای اسیرت همه جا با تعصب مراقبت می کردم کسی عکس روی جلد کتابت را نبیند. و در تمام کتاب با ناراحتی و استرس بدنبال این بودم که آیا کسی به شما جسارت کرد؟ آخر مجبور شدم روی عکست را با کاغذ بچسبانم تا نامحرمی او را نبیند. برادرت بغداد «سلیمانی» در دومین نامه حاج قاسم که در «نینوا» نوشته شده، با اشاره به رشادت های معصومه آباد می گوید: «انشالله کتابت را به همه زبان ها ترجمه می کنم تا همه بدانند زینب بنت رسول الله چگونه بوده است.» متن دومین نامه قاسم سلیمانی به این شرح است: «خواهر خوبم. در آن اسارت، اسارت را به اسارت گرفتی سعی کن در این آزادی اسیر نشوی انشالله کتابت را به همه زبان ها ترجمه می کنم تا همه بدانند زینب بنت رسول الله چگونه بوده است وقتی کنیز او معصومه اینگونه معصوم بوده است. به تو بعنوان خواهرم، بعنوان معرف دختر مسلمان شیعه، معرف ایران اسلامی، معرف تربیت خمینی افتخار می کنیم. حقیقتا شگفت زده شدم و هزاران بار به تو و دوستانت مرحبا گفتم ساعت 23 (نینوا) «سلیمانی» ادامه مطلب... [ یادداشت ثابت - سه شنبه 94/3/6 ] [ 7:39 عصر ] [ شهادت ب روز ]
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دانشگاه افسری امام حسین(ع):
اجازه هیچگونه بازرسی از هیچیک از مراکز نظامی داده نخواهد شد/ اجازه نمیدهم از دانشمندان هستهای و فرزندان عزیز این ملت بازجویی کنند مراسمدانش آموختگی دانشجویان افسری و تربیت پاسداری دانشگاه امام حسین (ع) با حضور حضرت آیت الله خامنه ای فرمانده معظم کل قوا برگزار شد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در ابتدای ورود به میدان، با حضور بر مزار شهدای گمنام و قرائت فاتحه، برای شهدای دفاع مقدس علوّ درجات را مسألت کردند. فرمانده کل قوا سپس از یگانهای حاضر در میدان سان دیدند. حضرت آیت الله خامنه ای همچنین جانبازان سرافراز حاضر در میدان را مورد تفقد قرار دادند.حضرت آیت الله خامنه ای در این مراسم در سخنانی با اشاره به «گفتمان نوین اسلامی» و «گفتمان جاهلیت» بهعنوان دوگفتمان اصلی دنیای امروز، نزدیکی و آشتی این دوگفتمان را غیرممکن دانستند و با اشاره به زیاده خواهی های جدید در مذاکرات هسته ای از جمله درخواست برای بازرسی از مراکز نظامی و گفتگو با دانشمندان ایرانی، تأکید کردند: این اجازه مطلقا داده نخواهد شد و دشمنان بدانند که ملت و مسئولان ایران در مقابل زیاده خواهی ها و زورگویی ها بهیچ وجه کوتاه نخواهند آمد
حضرت ایت الله خامنه ای با تأکید بر اینکه، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شجره طیبه ای است که به مرحله قابل قبولی از توانایی ها و پیشرفت و بلوغ فکری و عملی رسیده است، افزودند: دانشگاه امام حسین(ع) یکی از نشانه های تکامل و حرکت روبه جلو سپاه است.
ایشان عقبه این دانشگاه را، عملیات های مهم دوران دفاع مقدس و مجاهدت و فداکاری پیشکسوتان سپاه برشمردند و خطاب به دانشجویان این دانشگاه گفتند: امروز پرچم حرکت انقلاب عظیم اسلامی که پرچم گفتمان نوین اسلامی است، بدست شما رسیده و باید آن را همانند گذشتگان خود، با قدرت و استحکام به پیش ببرید
وخوشابحاله توپاسدارکشورم که سردوشی ات راازسیدعلی گرفتی دیدارذریه فاطمه هم لیاقت می خواهدچه برسدبه این که سردوشیت هم ازاوبگیری...
مادرم گفت:که گرسربنهی برقدم سیدعلی "شیرمن بادحلالت پسرم بهرعلب" شیرمادر چه اثرهاکه ندارد دیدی؟ رهبرماچه پسرهاکه ندارددیدی؟ هرکه زنده است ومخالف امامش باشد.. هرچه خوردست ازاین سفره حرامش باشد لبیک یاسیدعلی... [ یادداشت ثابت - سه شنبه 94/3/6 ] [ 7:7 عصر ] [ شهادت ب روز ]
[ یادداشت ثابت - سه شنبه 94/3/6 ] [ 6:51 عصر ] [ شهادت ب روز ]
این عکس بهانه ای شد تا بنی فاطمه خاطره این عکس را برایمان تعریف کند. او ابتدا تمایلی به بیان این صحبتها هر چند کوتاه نداشت اما با اصرار گفت که دو مرتبه با جهاد مغنیه دیدار داشته که هر دو بار در حرم رضوی دیدارها اتفاق افتاده است. بنی فاطمه گفت دفعه اولی که جهاد را دیدم با دوستانش به مشهد آمده بود که وقتی متوجه حضور من شدند آمدند کنارم. او چهره مرا از جلسات مداحی که دیده بود میشناخت و به خاطر علاقه اش به اهل بیت و عزاداری به سبک جوانان ایرانی مداحی های مرا دیده و شنیده بود. آن دیدار خیلی به طول نیانجامید. یادم می آید که موقع رفتن از من خواست حتما سفری به لبنان داشته باشم. میگفت جوانان لبنانی بسیار با ایرانی ها علاقمندند به خصوص نسبت به حزب الهی ها. این دیدار گذشت تا اینکه او برای آخرین بار حدودا دو ماه مانده بود به شروع ماه محرم به ایران آمده بود. یکی از دوستانش که می دانست من در فلان تاریخ در حرم خواهم بود هماهنگ کرده بودند که همدیگر را ببینیم. عکسی که منتشر کردم مربوط به همان سفر است. آن شب ما از ساعت حدودا 2 بامداد تا اذان صبح در حرم بودیم و صحبت کردیم. در آن دیدار بود که جهاد از ارادتش به مقام معظم رهبری و سید حسن نصرالله برایم حرف زد و دائم میگفت می خواهم با اسرائیل مبارزه کنم. از سبک عزاداری های ما خوشش میآمد و بسیار با ارادت نسبت به سید الشهدا(ع) صحبت میکرد. میگفت اگر بشود حتما برای محرم به ایران میآیم. میگفت از مداحی محمود کریمی خوشم میآید و مداحی «اللهم الرزقنا شهادت» را که من خوانده بودم برایش جذاب بود. شاید به نظر اغراق بیاید و اینکه حالا چون شهید شده این حرف را می زنم ولی باور کنید ذره ای از حرفهای جهاد دنیایی نبود و به راستی او لایق شهادت بود.
######################################################## به نصرت خدا، یمن رها شود...جهان لبالب از، صدای ما شودبنصر الله تتحرر الیمن...والعالم یمتلئ بأصواتنایا من سَجَدتُمْ للیهُودْ، الموتُ یا آلَ سُعودْای کسانی که در مقابل یهود سجده کردید؛ مرگ بر شما ای آل سعودطراح: سلمان فارسی masirebasirat.ir
[ یادداشت ثابت - جمعه 94/3/2 ] [ 5:56 عصر ] [ شهادت ب روز ]
[ یادداشت ثابت - جمعه 94/3/2 ] [ 5:44 عصر ] [ شهادت ب روز ]
اوتولد یافت جانبازی کند *** میهنم ایران سرافرازی کند ماهمه عمار. اوباشد ولی *** جان به قربان تو یا سید علی [ یادداشت ثابت - جمعه 94/3/2 ] [ 5:41 عصر ] [ شهادت ب روز ]
بساط شیطان دیروز شیطان را دیدم. در حوالی میدان بساطش را پهن کرده بود؛ فریب میفروخت . مردم دورش جمع شده بودند، هیاهو میکردند و هول میزدند و بیشتر میخواستند . توی بساطش همه چیز بود: غرور، حرص،دروغ و خیانت، جاهطلبی و .....هر کس چیزی میخرید و در ازایش چیزی میداد. بعضیها تکهای از قلبشان را میدادند و بعضی پارهای از روحشان را. بعضیها ایمانشان را میدادند و بعضی آزادگیشانرا. شیطان ازاینکه بوی گند جهنم میداد. حالم را به هم میزد. دلم میخواست همه نفرتم را توی صورتش تف کنم. انگار ذهنم را خواند. موذیانه خندید وگفت: من کاری با کسی ندارم،فقط گوشهای بساطم را پهن کردهام و آرام نجوا میکنم. نه قیل و قال میکنم و نه کسی را مجبور میکنم چیزی از من بخرد. میبینی! آدمهاخودشان دور من جمع شدهاند. جوابش را ندادم. آن وقت سرش را نزدیکتر آورد وگفت: البته تو با اینها فرق میکنی.تو زیرکی و مومن. زیرکی و ایمان، آدم را نجاتمیدهد. اینها سادهاند و گرسنه. به جای هر چیزی فریب میخورند. از شیطان بدممیآمد. حرفهایش اما شیرین بود. گذاشتم که حرف بزند و او هی گفت و گفت وگفت. ساعتها کنار بساطش نشستم تا این که چشمم به جعبهای عبادت افتاد که لا بهلای چیزهای دیگر بود. دور ازچشم شیطان آن را برداشتم و توی جیبم گذاشتم. باخودم گفتم: بگذار یک بار هم شده کسی، چیزی از شیطان بدزدد. بگذار یک بار هم او فریببخورد. به خانه آمدم و در کوچک جعبه عبادت را باز کردم. توی آن اما جز غرور چیزینبود. جعبه عبادت از دستم افتاد و غرور توی اتاق ریخت. فریب خورده بودم، فریب. دستمرا روی قلبم گذاشتم،نبود! فهمیدم که آن را کنار بساط شیطان جا گذاشتهام. تمامراه را دویدم. تمام راه لعنتش کردم. تمام راه خدا خدا کردم. میخواستم یقه نامردشرا بگیرم. عبادت دروغیاش را توی سرش بکوبم و قلبم را پس بگیرم. به میدان رسیدم،شیطان اما نبود. آن وقت نشستم و های های گریه کردم. اشکهایم که تمام شد،بلندشدم. بلند شدم تا بیدلیام را با خود ببرم که صدای قلبم...همانجا بیاختیار به سجده افتادم و زمین رابوسیدم. . بهشکرانه قلبی که پیدا شده بود. [ یادداشت ثابت - جمعه 94/3/2 ] [ 5:41 عصر ] [ شهادت ب روز ]
مــــرد ...
آنهایی بودند که برای حفظ ناموس مردم رفتند جنگ ... نه آنهایی که سر ناموس مردم در جنگند ...!!!! *********************************************************************** گــوهــر روح زیبــای مــن ... حجاب تو دژی است که نه تند بادها و نه آذرخش های بیگانگان، تکانش نتوانند داد ... نه به سان برگ نازکی که به هر سویی نوسان کند ... خوشا مهربانان که گوهر روحشان را با زیبایی های حقیقی صیقل می دهند ...
زیبــای مــن!! طنازی، روح تو را سیراب نمی کند ... شگفت انگیزترین چیز این است که تو به گونه ای در زمین گام برداری که گوهر روحت ناشناخته بماند ... و کسی را توان دست یازیدن به گوهر پاک تو نباشد ...
گفتیم چه شد یاد شهیدان؟؟
گفتند:
یک کوچه به نامشان نکردیم مگر؟؟!!!!
اینگونه ادامه بدیم دیگرفکرنکنم...
ان شاالله که شهدابطلبن بریم خوزستان دلمان بی قرارشده... تحمل این هوای سنگین خیلی سنگین ترازاین حرفهاست....
نحن الصامدون یاعلی....
[ یادداشت ثابت - یکشنبه 94/2/28 ] [ 11:30 صبح ] [ شهادت ب روز ]
|
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |